حوصله

حوصله نوشتن ندارم 

حوصله خودمم ندارم 

خوشبختی

خوشبختی همانند توپی است که هر روز در پی آن میدویم ولی در لحظه ای که بدستش میاوریم 

ناغافل با یک ضربه آن را از خود دور می کنیم 

وبازهم در پی آن می دویم 

درد دل

بعضی روزها مثل امروز هزاران سوال همچون لشکر موریانه از ذهن و روحم گذز می کند 

 سوالات بی جواب  

تردید های بی پایان   

فشار این همه سوال مغزم را له می کند 

این همه تردید نفس هایم را خسته می کند 

توان حرکت ندارم 

قدرت اندیشیدن ندارم  

فقط برای یک روز مرا به حال خود بگذارید 

شاید جوابم را , راهم را پیدا کردم 

آجرنوشته

شب تاریک و سنگستان و من مست 

سبو از دست من افتادو نشکست  

نگه دارنده اش نیکو نگه داشت 

وگرنه 

صد سبو 

نفتاده بشکست

خدای عزیزم

دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت 

دارم

خدای عزیزم

خدای عزیزم  

 سنگینی سکوت را از لبانم بر دار 

خدای عزیزم می شنوی ؟؟؟ 

می بینی؟؟؟ 

خودت راه را نشانم بده  

خدایا خسته ام م م م م 

خسته به که بگویم؟؟ چکار کنم؟؟؟؟ 

 

آجرنوشته

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا 

مرا به اندازه چشم برهم زدنی , به حال خود وا مگذار

. . .

حرفم را پس می گیرم 

من یک ضعیفه هستم که هیچ کس باورش ندارد