یلدا

گفتی از غم ننویسم 

ولی یاد آوری خاطرات که غم نیست  

شب یلدای پارسال قول هایمان به یکدیگر 

یادت هست کوچکم؟؟ 

قول دادیم که تنها نباشیم در بلند ترین شب یلدایی که از راه خواهد رسید 

یادت هست ؟؟؟ 

بازهم یلدا رسید  

بازهم تنهاییم  

حتی خط های تلفن هم  حصاری ساخته است تا بازهم تنها باشیم 

و من  

همچنان منتظر پیغامی  ,  بی انکه کسی ببیند حواسم درپی گوشیم جا مانده 

در طولانیترین شب سال خطوط تلفن هم برای من و تو وقت ندارد

 

هم چون برگ  

شناور مانده ام  

بی حوصله

حال خوبی ندارم 

بدجوری ریختم بهم , نه حوصله نوشتن , نه سازم 

هیچی به هیچی 

دارم کلافه می شم 

چکنم؟؟