همدم تنهاییم مهربان سازم

امشب سخت دلتنگت شده ام 

دلتنگ تمام لحظه هایی که با اغوش باز مرا به کنار خود می خواندی ومن عاشقانه بر سیم هایت 

بوسه می زدم , نوازشت می کردم وبرایت با سرانگشتانم می گفتم تمام آنچه را که مرا رنجانده بود.

صبورانه همراهیم می کردی تا بغض ورم کرده گلویم فرو ریزد.

دلم برایت سخت تنگ است , بی منت ترین عشق


فردا به یاد گذشته تو را در آغوش می گیرم تا به خانه ات ببرم , تا برای دو سال از انجا خدا حافظی کنیم تو را درجعبه ات بگدارم


چه قدر تنها می شوم 

تقصیر من نیست , دستم دیگر توان نوازش سیم هایت را ندارد

دلتنگی

دلتنگی یعنی حالا

کلی حرف دارم ولی بقدری خسته ای که مطمئنم سمفونی خرخر رو داری اجرا می کنی

قصم

عهد و پیمانم  را بر تن هیچ درختی ننوشتم مبادا که خدا  قهرش بگیرد

برشن ساحل ننوشتم، مبادا که باد از دهن تو پاکش کند

بر آب نگفتم تا با خودببرد


درسینه ام حک کردم و با نگاه به قلب تو سنجاق