اشتباه

چرا های زندگیم انقدر زیاد شده که نمی دونم چی به چیه؟

دنبال چرا های زندگی می گردم و می خورم تو در و دیوار ، درست مثل پروانه حبس شده توی شیشه  . وقتی جوابی پیدا می کنم تازه می فهمم اشتباه بود این همه گشتن


اشتباه کردم ، گشتم ، بدنیا امدم و هرروز اشتباه می کنم که نفس می کشم 

ترس

هنوز می ترسم 

از حیلی چیزایی که باورتون نمیشه ، از سوسک و سگ و گربه نیست

همه، خندهام رو می بینن ، ولی کسی از دلم خبر نداره

کسی صدای خرت خرت کفشهام رو نمی شنوه تا بفهمه چقدر خسته شدم

کسی از درد هایم خبر ندارد

اشکالی ندارد

نیاز به ترحم شما ندارم 

نیاز به محبت دروغین هم ندارم

دلم تنگ است


دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قل...ب من هدیه می دهد.
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند .
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را میطلبد ...
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را میطلبد.
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست .
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کن 

 

 

 

هیچی نیست

دلم تنگه برای خودم ، خودم .

دیگه نمی دونم خدایا حرف دلم رو بکی بگم ؟؟

به شب پره ؟؟ بارها گفته دوست نداره اشک هام رو بیبنه غمم رو ببینه .

به مامانم ؟؟ فکر می کنه هنوز بااینکه موهام سفید شده یچه هستم.

به سازم ؟؟ نمی دونم تقصیر از من بود یا از دستم که اینطوری ازش فاصله گرفتم ، شاید دردهای بی پایان دستم مرا از تو جدا کرد شاید واهمه ازاینکه، مبادا نامردها صدای دلم را بشنوند


اره خدا جونی توبگو به کی بگم ؟؟ 


بازم تنها شدم

بزرگ شدن و فاصله هاش

خسته شدم دلم می خواست هنوز بچه بودیم 

هنوز مثل وقتی کوچیک بودیم دوستم داشتی . ولی دیگه نداری و منم چراش رو نمی دونم ،حالا دیگه دلم رو می شکنی و من جوابی برای علامت سوال تو ذهنم پیدا نمی کنم 

اگر می دونستم بزرگ شدنمون این همه فاصله بینمون میکشه هیچ وقت شمع های تولدم رو فوت نمی کردم هیج روز تولد هیج کدوممون رو جشن نمی گرفتم


اگه می دونستم بزرگ شدن یعنی فاصله