سال نو پیشاپیش مبارک

سال 87 هم گذشت سریع ، سریع ، سریع

با تمام زیبایی هاش ، لحظه های خوب و شیرین و حتی سختی ها

نمی دونم چی باید بنویسم ولی خوب می دونم باید قبل از هرچیز از شب پره عزیزم که باعث شد اریرا یا بهتر بگم ، المیرا خودش رو بهتر بشناسه تشکر کنم ، از hornet  جووووووووونم که باعث شد، نوشتن این بلاگ شروع بشه ، میثم وبهار عزیز که همیشه باخوندن نوشته های یه پر وزن باعث شدن که بنوشتن ادامه بده وباقی دوستانی که در یکسال گذشته قدم رنجه نمودند وبه دل نوشته های من سر زنند تشکر کنم

دوستان عزیز سال نو پیشاپش مبارک

امیدوارم همیشه دل هایی شاد و بهاری داشته باشید، وسالی، بهتر از سال های قبل

 

یک سال دگر هم گذشت

امشب در بیست وهفتمین بهار زندگانیم ، قلبم را ، روحم را خواهم تکاند تا از تمام آنچه که در این مدت قلبم را به درد آورد،خنده ام را محو و چشمانم را نمناک پاک سازم .

تلخی گذشته را دور ریزم

امشب میهمانی عزیز بر دل دارم

گلدان یاس را در کنار پنجره گذاشته ام ، میز مهربانی را مهیا ساخته ام ، فنجان ها را با قهوه عشق و محبت لبریز

ساخته ام ،خدا را دعوت کرده ام تا شاهد پرواز پروانه هایم باشد

امشب  بیست و ششمین شمع را در کنار شب پره عزیزم خاموش خواهم  ساخت.

گلایه

برتن سبز درختان با سرانگشتانم نوشتم

دوستش میدارم

عاشقم من

تا، رهگذران بخوانند و خلوتم را بر هم نزنند

نمی دانم ،من واضح ننوشتم یا رهگذران نخواستند که بدانند

شاید هم باور نداشتی

حرمت دوستت میدارم ها را

. . .

چه ساده از یاد بردیم دوستت میدارم هارا 

درمیان نبض لحظه ها ، 

در هجوم باید ها ونبایدها، 

بودن ها ونبودن ها  

درجنگ غرور و منطق و احساس  

و ناگهان کاخ رو یاها را با کلامی فروریختیم