یادی از اولین دلنوشته هااااا

 خدای عزیزم

چرا دلی را که آفریدی براش قابی در نظر نگرفتی تا از هر ضربه ترک برنداره ؟؟؟؟

چرا ؟ چرا فکر نکردی که مخلوقاتت بازی تو فیلم نامت رو دوست دارند یانه ؟

چرا پیمانه نکردی صبر وطافت ها را ، سختی ها را ، غم ها را ، شادی ها را ؟؟؟؟؟

چرا  گفثی دوست بداریم همه کس را ، همه چیز را در حالی که توان نشان دادن احساسمان را نداریم ؟؟

نمی خوام پری باشم ، یه پری کوچولو که یه روز بدون اینکه بفهمه چرا ،با اینکه هیچی کم نداشت ، پا گذاشت تو دنیای آدم بد ها !!!!

دوست دارم پری باشم ، پری قصه خودم ، پری دنیای پریا ، پریایی که همه چیز رو بلدند همه رو دوست دارند،

هیچ وقت دلتنگ نمیشن .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد