بی حوصله

حال خوبی ندارم 

بدجوری ریختم بهم , نه حوصله نوشتن , نه سازم 

هیچی به هیچی 

دارم کلافه می شم 

چکنم؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ http://setareye-abii.blogsky.com/

سلام اریرا جان.
فکر نکن و سکوت رو مهمان درونت کن و خودت رو خالی کن.
شاد باشی

سلام رهگذر عزیز با ورم نمیشه بلاخره یکی از دوستام به این بلاگ سر زده

دلنیا چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ

سلام
خوب واسه چی؟؟؟


http://www.delniya.blogsky.com/

. . .

رهگذر یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ http://setareye-abii.blogsky.com/

اریرا چرا نمی نویسی؟؟؟؟؟؟
فقط از غم نگو چیزهای قشنگ تری هم هست!

خواستم از عشق بنویسم
ولی تو دست اندازاش کم آوردم
باز رسیدم به غم
رسیدم به ترس
ترس از اینده
ترس از شکست تو ی عسق
دلم می خواد بنویسم
ولی از کجا ؟؟
برای کی ؟؟
دیگه هیچکی اینجا سر نمی زنه

رهگذر یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ http://setareye-abii.blogsky.com/

وقتی از غم می نویسی هر کسی میاد اینجا احساس غم می کنه.
می دونم اینجا وبلاگته و می خوای حرف دلت رو بزنب ولی یه چیزی رو می دونی:وقتی چیزی رو به زبون میاری اون از درونت به بیرونت منتقل میشه و دیگه عینی و ملموس میشه و باورش می کنی و وقتی اونو می نویسی برای همیشه حکش می کنی.
پس نزار غمت حک شده باقی بمونه پاکش کن و بهش فکر نکن.
و ناامیدانه به همه چیز نگاه نکن.
اینهایی که نوشتم نصیحت نیست.چیزهایی هست که خودم لمسشون کردم و می دونم عواقبش چیه.
مراقب خودت باش دوست گلم.
شاد باشی.

مرسی رهگذر عزیزم
لااقل تو احساسم رو باور داری
اره همه ترکم کردن چون از غم می نویسم
ولی چرا هیچ کی نگفت چی شد که غمگین شدی ؟؟
اره حق با تو هست
نباید از غم بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد