خدای عزیزم

 

امروز چهاردهمین روزاست , بزرگترین نامت را صدا زدم , همچنان چشم انتظارم تا نگاهی به دل شکسته ام کنی

خسته ام نه از تکرار اسم تو

نه از التماس لحظه لحظه سوی تو

خسته ام از این همه انتظار

خسته ام, 

 از بی قراری های دل

صدایت می زنم , 

 تا قرارم شوی , مرحم گذار قلبم شوی

نظرات 4 + ارسال نظر
سیمین شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ http://blackmight.blogsky.com

و خدایی که در این نزدیکیست!
خوب آروم و قراری رو انتخاب کردی که آرام بخش تمام ناملایمت هاست.
به دل خواسته ات برسی انشا الله ولی در بارون روان چشمانت مرا هم یاد کن تا خدا یادمان آورد ...

اشک هایم بی آنکه دیده شوند
لحظه لحظه حرف هایم را فریاد می زند تا شنیده شود

سلام سیمین جوونم
مرسی عزیزم

رویا شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ق.ظ http://www.7rozane.blogfa.com

:)‌
خیلی قسمت اخر این مطلب قشنگ بود اونجایی که گفتید مرحم گذار قلبم شوی رو میگم

فرداد یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سحرگه رهروی در سر زمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی....
......
زیبا بیان می کنین
برقرار باشین

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی

چقدر روزهای این اربعین شبیه هم هست
نمی دونم تا الان چندتا اربعین گذشته و چند تا اربعین صبر کردم

هم چنان چله نشین آرزوها مانده ام

احسان حضرتی چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ http://www.bezangaah.blogfa.com/

خسته ام رفیق، خسته، خسته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد