اشک های یک شمع

به تندی باد از کنار یکدیگر گذر خواهیم کرد با کوله باری از خاطرات ، می نگرم به قطره اشک های شمع که در فراق پروانه، 

آرام و بی صدا فرو می ریزد

ماتم می برد، به ان شعله که بی پروا، پروانه را فریاد میزند و پروانه بی اعتنا گذر می کند

گفتم هرگز ، هرگز

اجازه نخواهم داد شمع جانم،عشقم را ،کسی خاموش کند

 افسوس نماندی تا درکنارت بسوزم نه از اندوه نبودنت

شمع جانم کم نورو کم نورتر میشود باکدام کبریت ، چگونه می خواهی روشنش سازی ؟؟

نظرات 6 + ارسال نظر
میثم پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:54 ب.ظ

واقعا کار هیچ کبریتی نیست

Hornet دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:01 ب.ظ

Hornet هنوز هم هست

:-)

میثم سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 ب.ظ

سلام اریرا
تو هم که خیلی وقته نیستی، بابا پاشو، خووووب شو :)

کوری عصاکش دیگری می شود، داستان من شده .

سلام
توکه بلاگت پوکیده ه ه ه ه
بابا تودیگه چرا؟‌ ؟ ؟ ؟ ؟ من فکر می کردم به چیزی که می خواستی رسیدی که می تونی اینقدر مثبت و خوب بنویسی

سیما چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:39 ب.ظ http://stripped.blogsky.com

اگر میدانستی چقدر دلم چشماهت را میخواند ...
ممنون که به من سر میزنی ... باز هم منتظرم.

میثم شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام
کجایی ؟؟

سلام
گوشه ای از این شهر شلوغ
:)

میثم شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:44 ب.ظ

ما اینجا یک عدد کامنت داشتیم که انگار گم شده است !!!

گم نشده پاکش کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد