خدای عزیزم

هرگز ندانستم ،

چرا نقش تنهایی، جدایی، انتظار بر بوم سپید زنگانیم کشیدی

چرا زندگانیم را جنگلی ساختی از علامت سوال که تنها از چشمه اشک هایم سیراب می شوند.

نظرات 2 + ارسال نظر
Hornet دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:48 ب.ظ

خوب که فکر میکنم میبینم منم با شما موافقم ایول ایول
دمت گرم خودتو عشقه تیپتو عشقه ایول هستم برو منم تا تهشو هستم
:-)))))))))

میثم دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ب.ظ

همه عشق ها به تار مویی بند است، به نام فاصله
چراهایی که گفتی رو می دونم که با علامت سوال نیستن، !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد