قلبم را نوازش کن ،تا حضورت را باور کند، تا باورکند حضورت خواب نیست ، تا باور کند تو چون دیگران نیستی.
تا با سپیدی دستانمان سیاهی پرده های غرور کنار رود.
تا چشم در نگا هت دوزم و برایت بگویم تمام آنچه را که در دل دارم.
تا بی هیچ واهمه ای بنوازم نغمه دل را .
تا تک تک گل های قلبم را هدیه ات دهم .
روحم را جلا ببخش تا با اطمینانی بیش از آنچکه دارم ، به شانه ات تکیه کنم .
چشم بر هم نهم، تا باخود ببری به سرزمینی سبز.
سلام
این پست رو خوندم یاد این شعر افتادم گرچه بی ربطه ولی نوشتنش خالی از لطف نیست:
اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
موفق باشید
بله بله خوب که فکر میکنم میبینم منم موافقم
ایول ایول