نوازش

قلبم را نوازش کن ،تا حضورت را باور کند، تا باورکند حضورت خواب نیست ، تا باور کند تو چون دیگران نیستی.

تا با سپیدی دستانمان سیاهی پرده های غرور کنار رود.

تا چشم در نگا هت دوزم و برایت بگویم تمام آنچه را که در دل دارم.

تا بی هیچ واهمه ای بنوازم نغمه دل را .

تا تک تک گل های قلبم را هدیه ات دهم .

روحم را جلا ببخش تا با اطمینانی بیش از آنچکه دارم ، به شانه ات تکیه کنم .

چشم بر هم نهم، تا باخود ببری به سرزمینی سبز.

نظرات 2 + ارسال نظر
فرزاد یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ب.ظ http://delshodehgan.blogsky.com

سلام
این پست رو خوندم یاد این شعر افتادم گرچه بی ربطه ولی نوشتنش خالی از لطف نیست:
اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من

موفق باشید

Hornet سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ب.ظ

بله بله خوب که فکر میکنم میبینم منم موافقم
ایول ایول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد