مثل همیشه به تو پناه می آورم ، دستانم را به سوی قلب پر مهرت دراز می کنم که تو هرگز دستم را پس نزدی.
خدای عزیزم، قلم را دردستانم نهادی و کاغذ را پیش چشمانم تا بنویسم آنچه در دل دارم ، بنویسم از دریا، باران و ...
گفتی اگر تنها شدم ، دلتنگ شدم به تو پناه آورم
وحالا من ، بازهم برتو پناه آورده ام تا با تو سخن گویم پس بازهم زبان سخنم ده ، دستم را بگیر.
وبلاگتون زیباست و مطالبش خواندنی...
در ضمن خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و آغاز رمان هجده هزار صفحه ای سی جی ام: ویگو مورتنسن نوشته سارا صولتی را مطالعه کنید. این براستی باعث افتخار ماست که "شما" هم آن را بخوانید.
خدا پشت و پناهت دلاور :-)))))
عالى مثل همیشه