می نوسیم ،
تا
سکوتم را درگوشهایت فریاد بزنم
چرا نمی شنوی ؟؟
می نویسم تا باورکنی احساسم را
خواب های پریشانم را
چگونه فریاد بزنم درگوشهایت اگر داری ؟؟؟
تا بشنوند و بشنوی
تا باور کنن و باورکنی
راهی می خواهم برای پرواز از این همه سرما
روز های اسفند می گذرند، بیست وپنجم نزدیکتر, کسی ازقلبم با خبر نیست
حتی شب پره
چه غمی دارد، بازهم فوت کردن شمعها ،
حالا که می خواهند بکی به تعدادش اضافه کنن
تولدت مبارک شاعر کوچولو
زلال بمون
مرسی ولی پیری که مبارک باد نداره
کاش می شد تو ۲۶ ساله باقی می موندم با به نوزاد ۱ ساله و حتی کمتر
پیری کجا بود آبجی جونم؟ ۲۷ سال که عددی نیست... الهی همیشه شاد و سرزنده باشی گل دختر :))